بسم الله مهربون :)

دخترخاله م امشب اومده بود خونمون، بعد شام هی اصرار داشت فیلم ترسناک ببینیم. علاقه ی عجیبی داره به این مدل فیلم ها! اولش مخالف بودم، ولی بعدش وسوسه شدم و گفتم باشه!

فیلم کینه رو دیدیم. هر جایی که آهنگش ترسناک میشد یا حس میکردم الان اتفاق وحشتناکی میفته چشمامو میبستم و نمیدیدم ولی هی میپرسیدم چی شد، چی شد، دلم میخواست ببینم و بدونم چی میشه ها ولی خب میترسیدم d;

یه سکانسی بود دختره با روح توی یه اتاق بودن، هی صدا های وحشتناکی میومد، دختره روی تختش بود، پتو رو کشید روی خودش ( کاری که اکثر ماها برای فرار از جن میکنیم D: ) بعد متوجه شد صداها خیلی نزدیک شدن، پتو رو زد کنار، اون جن روی تخت کنارش دراز کشیده بود و با کنار زدن پتو یهو فیس تو فیس شدن =))

 

الان من میترسم، بدون پتو احساس امنیت ندارم، با پتو احساس جن دارم، گیر کردم به خدا =))))  دخترخاله مم تخت خوابیده انگار نه انگار !


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استوک کالا فروشگاه فایل ولایی انقلابی نوشته هايي که هرگز خوانده نشد جام کاشت مو fit Kim نیکیار قطعات موبايل سفير البرز رایانه